×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

deshekaste

sedaghat

× خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری .من چون تویی دارم ولی تو چون خودی را نداری...
×

آدرس وبلاگ من

ainaz.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/kaktos93

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

SEDAGHAT

خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری .من چون تویی دارم ولی تو چون خودی را نداری...
دوشنبه 23 آبان 1390 - 12:17:18 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://donyaziba.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 13 آذر 1390   12:32:06 PM

گاهي گمان نميكني اما رخ ميدهد و به وقوع مي پيوندد ، افرادي كه هيچ نمي پنداري كه درسينه انباشته اي از احساس پاك برايت به ارمغان بياورند انچنان با احساس پاك و پر از عشق هستند كه تو را مي يابند ، روزي چنان دلگرمي تو مي شوند كه حتي خطي نوشته تنها تك خطي تو را به اوج آسمان مي كشاند از شوق و شور و شادي ، اما دريغ سرنوشت هميشه جور ديگري برايت رقم ميزند جوري كه هيچگاه تصورش را هم نمي كردي ، گاهي آنرا كه انتظارش را نداري چنان تو را مسرور مي سازد و غرق شادي ميكند كه دست و پايت را گم ميكني ، تا حدي كه با خاطرهي خوش آنروز حتي شب زنده داري هم ميكني ، آري گهگاهي هم آنقدر دلت پر زغم ميشود از بازي زمانه كه آرزوي مرگ و فنا مي كني ؛ آري زندگي همين ساختن و سوختن است ؛ زندگي رويا ساختن و كاخ نهادن است و ساختن اين روياها به ناگه در دل كاخ عشق را بر پا ساختن است ، و جريان مهر و محبت را در تمام مويرگ ها و رگها جاري ساختن ، به پيش چشم من تا چشم ياري مي كند همين روياهاست كه با دلم كاري مي كند ، به چشم من تا چشم ياري ميكند دريايي از غمهاست و تنها دواي دردت خو گرفتن با دردها و ساختن با اين غمهاست ، من سالهاي سال است تك و تنها با اين غمها ساخته ام و در هر زمان پنجره اي از خوش بيني براي آينده باز كرده ام رو به افق ، از آن افق و دور دستها ميدانم كسي مراقب من و تمام كره خاكي است اويي كه تمام حرفهاي دلم را مو به مو ميخواند نجواي شبانه ام را گوش جان مي سپارد و هيچ اعتراضي ندارد و به من آرامش ميدهد چه خوب كه او در كنار من و تو و ما است .ميان من و تو و او هيچ فاصله اي نيست كافيست فقط صدايش كني ، التماسش كني ،او به يقين به داد دل همه مي رسد ، اما ميام ما آدميان چقدر تضادها ريشه دوانده است و مرا و تو را سست پاي كرده است دريغا ، كه ما عمق مساله را هيچ در نمي يابيم . مگر چقدر ياراي انتظار دارد اين دل كوچكمان و من از عمق شب تيره و تار ، از حسرت ديدار يار، از كلام تبدار ، از نگاه غمسار ، از ضجه هاي شبانه سخن مي گويم هر لحظه با دلدار ابدي من از بيقراري و جدايي از عشقم اينگونه زرد رويم ، از كبوتر فراري دلم كه هر دم هواي آسمان دلش را ميكند ، نالانم و نمي توانم اين پرستوي دل رارام كنم و روانه ي آشيانه كنم غمينم ، من از عشقبازي لله با سبزه مست مي شوم از ترنم خاك خيس خورده مدهوشم ، از ترانه ي عاشقانه ي باران ديوانه ، و از كوچ پرنده ها به وقت پاييز بي رحم سرگردانم ، من از حكايت شيرين و فرهاد ، ليلي و مجنون عظمت عشق را دريافتم ، و اين چنين عريان و لخت و ساده و بي ريا سخن مي گويم جرمم شايد عاشق بودن و عاشق ماندن خواهد بود تا ابد . من به طناب دار زندگي آويخته شدم و چه خصمانه براي دوست داشتنت محكومم، من اين اسارت در شب و روز را براي خاطر عشق تو مي ستايم ، و سالهاست كه تنديسي از عشقت در قلب خسته ام ساخته ام ، من از اين دلمردگي بيزارم ، از زندگي در زندان اجبار گريزانم ، من از اين تك تك ساعت كنار تو و از انتظار كشنده براي ديدار تو نالانم ، بي تو بر تمام ثانيه ها سنگ بسته اند و با تو گويي دقايق از من گريزانند ، من اين انتظار كشنده كه ثانيه ها را دقايق و ساعتها را ساعت و ساعتها را قرني برايم ميسازد و قلبم را در سينه چنان پر از غم حبس ميكند خسته ام ، آزرده ام ، و عمق نگاهت مرا وادار ميكند مي كشاندم به كوچه ها ، آينه ها ، خاطره ها و به در كوي تو ، اين انتظار سخت و زاينده ي غم مرا پر از غمها ميكند و پر از خواستن تو ميكند چه كنم كه پرستوي دلم هر دم راه خانه ي دل تو را سودا ميكند ؟ من از بي تو ودنها آخر سر مثل يك بيت ته قافيه ها خواهم مرد و در غبار سايه ي غم مثل يك شقايق عاشقانه خواهم فشرد ، من از دل دل زدنهايم به هيچ براي تو و كوچه باغهاي آشنايي باتو كه كشنده است سخن ميگويم ، من بي تو نه همنفسي، نه همرازي ،‌نه آوازي دارم . تنها آروزيم هر صبح كه چشم ميگشايم ديدن توست و بس و تنها امالم خوشبختي و شادي توست مي سپارمت در دل هر چند كه تو نخواهي و شايد روزي مرا از خودت دور كني و براني خود را در خاك سرد و تاريك خواهم سپرد عشق ابدي و ديرينه ام .من همان كبوتر كوچنده بر بام دلت هستم . تا ابددر دل من مي ماني .اي پادشه دلم كه خيالت شده تنها همدم تنهايي ام '

http://ainaz.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 23 آبان 1390   12:22:59 AM

در این دنیا پر از صدای پای مردمانی است که همچنان که تو را میبوسند طناب دار تورا می بافند.

آخرین مطالب


sedaghat


dosti


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

6057 بازدید

1 بازدید امروز

0 بازدید دیروز

12 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements